• 1392/09/30 - 08:52
  • 46
  • زمان مطالعه : 25 دقیقه
اربعین حسینی بر شیعیان تسلیت باد

تاریخچه اربعین و اسارت اهلبیت پیامبر

فرا رسیدن اربعین شهادت سید و سالار شهیدان، سرور آزاگان جهان، چهلمین روز وداع خونین حضرت ابا عبدالله الحسین(ع) و یاران باوفایش، به تمامی دوستان اهل بیت تسلیت و تعزیت عرض نموده و امیدواريم كه سوگواری های یكایك شما عزیزان مورد قبول حضرت حق قرار گیرد.

Normal 0 false false false EN-US X-NONE AR-SA

                                                  

تبيين تاريخي اربعين حسيني

 ورود اهل بيت عليهم السلام در روز اربعين به كربلا .
درباره اين مساله ديدگاه هاي مختلف و متضادي اظهار شده و مورد تشكيك و استبعاد جدي قرار گرفته است. اين موضوع از دو جهت محل بحث است: اصل ورود به كربلا؛ تاريخ ورود.
اما در مورد اصل ورود اهل بيت (ع) به كربلا بايد گفت كه گروه بسياري از علماي برجسته و مشاهير متقدم و متاخر و مورخان شيعه و سني آن را تاييد كرده اند كه به برخي از آنها اشاره خواهد شد. در برابر، جمعي از متاخران و برخي از متقدمان اين جريان را بعيد بلكه ممتنع و محال عادي دانسته اند و به تعبير بعضي نيز كذب محض و افسانه است.
استدلال اين گروه در استبعاد و استحاله و تكذيب اين موضوع، دو امر است:
اول: سكوت و عدم تعرض مورخان و كتب تاريخ، با اين كه موضوع مهم و قابل ذكر و شايسته تعرض بود در نتيجه از نگاه اين گروه «عدم الدليل، دليل العدم »؛ يعني چگونه مي توان باور داشت اين جريان تا قرن هفتم پنهان مانده باشد و تنها به وسيله سيد بن طاووس ابراز و اعلان شود.
دوم: مساله فاصله ميان شام و عراق يا دمشق و كوفه است البته اين در صورتي است كه مدت رفتن از كوفه تا شام را بيست روز و مدت اقامت اهل بيت (ع) در دمشق را يك ماه (چنان كه نقل شده) در نظر بگيريم، به علاوه مدتي كه ابن زياد براي كسب تكليف از يزيد نياز داشت. خصوصا اين كه گوينده جريان اربعين - سيد بن طاووس - در كتاب ديگر خود كه بعدا تاليف نمود، اين نظريه را رد كرده آن را بسيار بعيد دانسته است و به تبعيت از استبعاد ايشان، مرحوم حاج ميرزا حسين نوري نيز آن را بعيد شمرد.
علامه شعراني و شهيد مطهري نيز با تعبيرهاي مختلف همين نظريه را ابراز داشته اند.
از آنجا كه هدف اين نوشتار بررسي علل استبعاد اربعين در كلام سيد بن طاووس و اثبات جريان اربعين مي باشد، لازم است به ذكر نام عده اي كه جريان اربعين را تصريح يا تاييد نموده اند بپردازيم:
قائلان به اربعين دو دسته اند، دسته اي صراحتا اظهار نموده اند كه اهل بيت(ع) در روز اربعين به كربلا آمده اند و دسته ديگر بر اين باورند كه سر مطهر امام (ع) و ساير شهدا در كربلا دفن گرديده و يا سرهاي مطهر به وسيله امام سجاد (ع) به بدن هاي مطهر الحاق شد.
از آنجا كه دفن سر مطهر در كربلا قطعا به دست مبارك امام سجاد (ع) انجام شد و ورود ايشان به همراه سرهاي مطهر شهدا به كربلا نيز فقط در بيستم صفر بود و هيچ يك از مورخان شيعه و سني قائل نشده اند كه سرهاي مطهر - مخصوصا سر مطهر امام حسين (ع) - به وسيله كسي غير از امام سجاد (ع) دفن شده و يا اين كه امام سجاد (ع) در غير بيستم صفر سال 61 براي دفن سرهاي مقدس به كربلا آمده باشد، از اين رو اعتراف و تصديق به دفن سر مطهر امام حسين (ع) در كربلا توسط امام سجاد (ع) در روز بيستم صفر خود گواه و شاهدي است صادق و عالي بر آمدن اهل بيت (ع) در روز اربعين به كربلا.
مبناي تاريخي اربعين در آثار بزرگان
الف- آثار مستقل
عده اي از محققان و بزرگان، كتاب مستقل در اثبات ورود اهل بيت (ع) به كربلا تاليف كرده اند. از جمله:
1- «فاجعه الاربعين» يا «حديث الاربعين» تاليف عالم بزرگوار شيخ حسن بلادي .
2- «تحقيق درباره اولين اربعين حضرت سيد الشهدا (ع)» تاليف علامه محقق سيد محمد علي قاضي طباطبايي شهيد محراب مصلاي جمعه تبريز. اين كتاب افزون بر هشتصد صفحه است كه با مراجعه و بررسي بيش از پانصد و هفتاد كتاب به نگارش درآمده است. در تكميل نوشتار حاضر از اين كتاب نفيس استفاده بسياري شده است. همچنين بسياري از ادبا و علما موضوع اربعين و ورود اهل بيت به كربلا را در قالب اشعار عربي و فارسي بازگو و ضبط كرده اند.
ب- تصريحات و تاييدات
اما عده اي كه پيش از سيد بن طاووس در آثار يا مقاتل خود به مناسبت، تصريح و يا تاييدي بر اربعين داشته اند كه در اينجا فقط به ذكر نام آنها بسنده مي كنيم:1- ابو مخنف - لوط بن يحيي - معاصر با امام حسين (ع) 2- شيخ صدوق، (متوفاي سال 381ق.) 3- اسفرائني (متوفاي 406ق.) - از علماي بزرگ مذهب شافعي 4- علم الهدي سيد مرتضي (متوفاي 436ق.) 5- ابو ريحان بيروني، محقق و رياضيدان شهير(متوفاي 440ق.) در كتاب نفيس «الآثار الباقيه »6- شيخ طوسي (متوفاي 460ق.) علت سنت شدن زيارت امام حسين(ع) در اربعين را تنها انجام مراسم تدفين سرهاي مطهر امام (ع) و ساير شهدا در كربلا مي داند. 7- شيخ فتال نيشابوري (متوفاي 508ق.) 8- عماد الدين طبري آملي (متوفاي اوايل قرن ششم) . 9- شيخ شهيد طبرسي در سال 508 ق. 10- ابن شهر آشوب (متوفاي سال 588ق.) 11- علامه شهير و مورخ كبير، سبط ابن الجوزي از علماي بزرگ اهل سنت (متوفاي سال 654ق.) 12- سيد بن طاووس - علي بن موسي بن جعفر - (متوفاي 668ق.)، در كتاب لهوف و اقبال. 13- شيخ فقيه ابن نما حلي - جعفر بن محمد بن جعفر - (متوفاي اواخر قرن هفتم) 14- مورخ معروف «خواند مير» (متوفاي 249ق.)، 15- الشبراوي، عبد الله بن محمد، شيخ جامع ازهر قاهره 16- زكريا بن محمد قزويني (متوفاي 1305ق.) در كتاب عجائب المخلوقات 17- علامه جليل القدر سيد محسن امين عاملي در « لواعج الاشجان » 18- عالم شريف سيد عبد الرزاق مقرم در« مقتل الحسين (ع)» 19- ابن حجر مكي، احمد بن محمد، (متوفاي سال 937ق.) صاحب كتاب «الصواعق المحرقه » 20- سيد جليل زبده الفقهاء فاضل قزويني، رضي بن نبي، (متوفاي سال 1118ق.) در كتاب نفيس « تظلم الزهرا» عين عبارت سيد بن طاووس در كتاب اقبال را نقل مي كند و به طور جدي و صريح گفته سيد را پاسخ مي دهد:
به عقيده من، سيد - بعد از پذيرش جريان اربعين - بعدها صرفا آن را بعيد دانسته است و سزاوار نيست با استبعاد صرف او روايات تاريخي را انكار نمود؛ زيرا ما از برخي از اشخاص مورد اطمينان شنيده ايم كه كوفه به دمشق نزديك بوده به گونه اي كه يك پيك مي توانست سه روزه به خصوص براي كسب تكليف واليان و حكام جور به ويژه مثل خبر شوم كربلا را كه براي اهل شام عيد به شمارمي رفت به آنها برساند. اما مدت اقامت اهل بيت (ع) در شام - بنا بر آنچه در المنتخب آمده - تقريبا بيش از هشت روز نبوده است و ما به نقل ديگري كه بر اقامت آنان در شام به اندازه يك ماه دلالت كند دست نيافتيم - خدا عالم است - به اضافه چه بسا گاه كبوتر نامه بر زودتر از پيك زميني پيغام برساند.
همچنين عده ديگري از مشاهير علماي شيعه و سني قائل به اربعين هستند كه براي اطلاع بيشتر مي توان به مقتل مقرم و تحقيق اربعين مراجعه نمود.
علل استبعاد از زبان سيد بن طاووس
قبل از نقل جريان اربعين، بررسي ادله اي كه سيد بن طاووس براي بعيد شمردن جريان ذكر مي كند، لازم است.
دلايل استبعاد از نظر او عبارتند از: 1- استجازه؛ 2- اقامت يك ماهه؛ 3- بعد مسافت؛ كه به بررسي هر يك مي پردازيم:
استجازه
سيد بن طاووس معتقد است مدت زماني كه براي رفتن قاصد ابن زياد به شام، براي كسب تكليف درباره اعلام پايان يافتن جنگ و انجام ماموريت محوله و كسب تكليف از يزيد درباره سرهاي مطهر و اسيران، صرف شد با ورود اهل بيت در روز بيستم صفر به كربلا سازگار نيست.
در رد اين دليل سيد بن طاووس بايد بگوييم اولا: جريان استجازه، مبهم و معماگونه است، زيرا نه معلوم شد و نه كسي گفته است حامل و ناقل اجازه چه كسي بود؟ چه وقت رفت و كدام زمان برگشت و...؟ علاوه بر اين چرا قاصد، سر مطهر امام (ع) را به منظور اثبات صحت گفتارش به همراه خود براي يزيد نبرد؟ چون خود سيد مي گويد سر امام (ع) همراه با اهل بيت (ع) از كوفه خارج شد.
محدث خياباني مي گويد:
« تا به حال با وجود فحص شديد و تفتيش اكيد در هيچ تاريخ و تاليفي از خاصه و عامه ايصال اين مكتوب و جواب را به شام و كوفه نديده ام كه به چه نحو و كدام وسيله بوده و حال آن كه از تذكره الخواص و قمقام مستفاد مي شود كه روز پانزدهم رووس و اسرا را از كوفه به شام حركت دادند.»
ابن اثير در الكامل و طبري در تاريخ خود داستاني راجع به ايام اسارت اهل بيت (ع) در كوفه نقل مي كند كه گوياي استجازه است ولي مبهم و سربسته، آن هم به صورت حكايت قول (قيل) .
ثانيا: داستان استجازه با گفته شيخ مفيد كه مفادش حركت اهل بيت (ع) در روز سيزدهم يا چهاردهم است و به وضوح دلالت بر عدم استجازه مي نمايد، تعارض دارد و در اين فرض، گفتار شيخ مفيد از چند جهت بر ديدگاه سيد بن طاووس مقدم است: 1- تقدم زماني دو قرن و نيم. 2- دقت نظر و ضبط و... علاوه بر مطالب گذشته، زمينه سوال جديدي وجود دارد و آن اين كه مگر عمر سعد براي فرستادن سرها و اهل بيت (ع) از كربلا به كوفه از ابن زياد اجازه خواست كه ابن زياد از يزيد اجازه بخواهد؟
نكته ديگري كه در تعيين اربعين نقش دارد، جريان خروج و ورود اهل بيت (ع) از كوفه به شام است بدين جهت بررسي آن ضروري به نظر مي رسد.
شيخ مفيد در مورد خروج اهل بيت (ع) از كوفه چنين شرح مي دهد:
« روز دوازدهم يا سيزدهم ابن زياد سر مطهر امام (ع) را به وسيله زحر بن قيس براي يزيد به شام فرستاد. پس از آن در روز چهاردهم يا پانزدهم اهل بيت (ع) را روانه شام كرد و كاروان اهل بيت (ع) به كساني كه سرها را مي بردند، رسيدند.»
شهيد قاضي طباطبايي مي گويد:
« در كتب تاريخ، كاروان اهل بيت (ع) روز پانزدهم محرم از كوفه به سمت شام خارج شدند.»
ورود سرهاي مطهر به شام، در روز اول صفر معروف و مشهور است و تاريخ ديگري نقل نشده است. و بسياري عيد دانستن اول صفر سال 61 توسط بني اميه را نقل كرده اند. از طرف ديگر، همراهي سرهاي پاك و اهل بيت (ع) هنگام ورود به شام، گويا مورد اتفاق نظر همگان است. سيد بن طاووس، شيخ مفيد و ديگران معتقدند اهل بيت (ع) و سرهاي مطهر با هم به سمت شام حركت كرده و با هم وارد شام شدند. هر چند سيد، تاريخ خروج اهل بيت (ع) از كوفه و ورود آنها به شام را معين نمي كند، اما همين مقدار كه قبول دارد اهل بيت (ع) و سرهاي شهدا با هم از كوفه خارج و با هم وارد شام شدند، براي پذيرفتن ورود اهل بيت (ع) در روز اول صفر به شام، كافي است. همچنين ايشان گفته مورخان معتبر و معروف را در رابطه با خروج و ورود از كوفه به شام، رد نكرده است.
بنابراين، پذيرش ورود اهل بيت (ع) به شام در روز اول صفر، الزامي است، و در نتيجه يا استجازه انجام نشد - چنان كه احتمال قوي همين است - يا در ده روز اول، انجام شد؛ يعني دهه اول به رفت و برگشت قاصد و كسب اجازه، صرف شد، دهه دوم صرف حركت اهل بيت (ع) به شام؛ و روز اول صفر - طبق نظر معروف - وارد شام شدند و به همين مناسبت آن روز، عيد رسمي امويان و دشمنان اهل بيت(ع) شد.
اقامت يك ماهه اهل بيت (ع)
سيد بن طاووس با استناد به روايتي كه بر اقامت يك ماهه اهل بيت (ع) در شام دلالت دارد آن را با جريان اربعين سازگار نمي داند.
اين موضوع نه تنها از نظر تاريخي قابل تاييد نيست بلكه از استدلال استجازه هم ضعيف تر است؛ چون در استجازه، نقل ابن اثير و طبري - هر چند به طور مبهم - وجود داشت. سيد نيز در كتاب هاي ديگر خود به آن اشاره اي نمي كند و فقط در كتاب اقبال به عنوان استبعاد مي گويد:
« اربعين با روايت اقامت يك ماه در دمشق سازگار و هماهنگ نيست .»
علاوه بر اين، تتبع نقل هاي تاريخي، شاهد خوبي بر عدم اقامت يك ماهه اهل بيت (ع) در شام است، و از قراين متعدد و عبارات مختلف استفاده مي شود كه از هشت يا ده روز بيشتر نبوده است.
كلمات محدث قمي و ديگران گوياي اين است كه چون مردم شام از حقيقت امر مطلع شدند و فهميدند كه كشته شدگان، فرزندان پيغمبر(ص) و اسرا، خاندان نبوت مي باشند، شرايط و اوضاع كاملا بر عليه يزيد برگشت؛ به همين سبب وجود اهل بيت (ع) در شام، مايه نفرت بيشتر شاميان از بني اميه و تزلزل سلطنت اين دودمان مي شد. بنابراين يزيد با تظاهر به احترام اين بزرگواران، سعي در برگرداندن آنها به مدينه نمود.
شيخ مفيد مي گويد:
آنگاه كه سرهاي شهدا در برابر يزيد قرار داده شد و سر مقدس امام حسين (ع) در ميان آنان بود گفت: ... سپس دستور داد كه اهل بيت (ع) فرود آيند... اهل بيت (ع) در كنار منزلگاه يزيد، چند روزي اقامت داشتند تا اين كه - روزي - يزيد نعمان بن بشير را خواست و به او گفت: آماده باش تا با اهل بيت (ع) به مدينه برويد.
اين كلمات به وضوح بر عدم اقامت يك ماهه در شام دلالت مي كند.
همچنين طبري مي گويد: سپس آمد و آنان را آماده نموده و به سوي مدينه حركت دادند.
ابن كثير نيز مي گويد: «اهل تحقيق گفته اند: بيشتر از يك هفته يا هشت روز، اقامت اهل بيت(ع) در شام نبود.»
در مقتل ابي مخنف نيز عباراتي با همين مضامين وجود دارد.
نتيجه بحث اين كه اقامت يك ماهه در دمشق، از نظر اسناد و مدارك تاريخي قابل قبول و مورد تاييد نيست.

بعد مسافت
سيد بن طاووس مي گويد: فاصله بين كوفه و شام حدود ده روز راه است كه با برگشت آن 20 روز مي شود. از اين رو اين فاصله طولاني به علاوه اقامت يك ماهه اهل بيت(ع) در شام، با ورود اهل بيت(ع) در بيستم صفر به كربلا منافات دارد.
در جواب اين سخن سيد بن طاووس، لازم است به ادله اي اشاره شود كه بر امكان پيمودن اين مسافت در مدتي كمتر از آنچه سيد معتقد است دلالت دارند:
الف- سيد بن طاووس خود اعتراف دارد كه مسافت بين كوفه و شام براي پيمودن عادي 10 روز است؛ زيرا خود او گفته بود مدت رفت و بازگشت بين اين دو شهر، بيست روز يا بيشتر است. از اين رو مي توان باور داشت كه پيك و قاصد سريع السير دولتي كه حامل پيام مهم امنيتي و نظامي نيز باشد، راه را پنج روزه طي مي كند.
ب- بعضي از طوايف اطراف دمشق، مسافت دمشق تا نجف اشرف را هشت روزه و برخي از قبايل هفت روزه مي پيمايند.
ج- از شخصي به نام ابو خالد نقل مي كنند كه روز جمعه كنار شط فرات با ميثم تمار بودم، او گفت: الساعه معاويه در شام مرد، و من روز جمعه آينده با قاصدي كه از شام آمده بود ملاقات كردم و خبر از شام گرفتم، گفت معاويه از دنيا رفت و مردم با پسرش يزيد بيعت كردند. گفتم كدام روز معاويه مرد؟ گفت: روز جمعه گذشته.
با توجه به اين كه يزيد هنگام مرگ معاويه در شام نبود و فرصتي هر چند كوتاه براي آمدن يزيد به شام و بيعت مردم با او لازم بود، اگر اين قاصد پس از بيعت مردم بلافاصله از شام خارج شده باشد حداكثر مدت شش روز بين راه بود.
د- اشخاص موثق مي گويند مسافت كوفه تا شام را طي سه روز به راحتي مي توان پيمود.
ه- در تابلوي بين شهري وزارت راه سوريه نوشته شده: دمشق - بغداد 500 كيلومتر.
از بغداد تا كوفه نيز حدود 150 كيلومتر و از بغداد تا كربلا حدود 70 كيلومتر مي باشد.
محدث قمي مي گويد: « روز هشتم، يزيد اهل بيت را روانه كرد.»
با توجه به ورود اهل بيت (ع) در روز اول صفر و فاصله ده روزه كوفه به شام ( چنان كه سيد اعتراف دارد) رسيدن اهل بيت (ع) به كربلا را در بيستم صفر به آساني مي توان تصديق و باور كرد. چون حدود دوازده روز مي شود.
و- امام حسين (ع)، فاصله 470 كيلومتري مدينه و مكه را پنج روزه پيمودند ( تقريبا روزانه 90 كيلومتر) در نتيجه مسافت شام تا كربلا را كه حدود 570 كيلومتر است، طي هفت روز به راحتي مي توان پيمود. و مسافت شام تا كوفه را به طور عادي هشت روزه مي توان طي كرد.
ز- سرعت شتر در بيابان به دوازده كيلومتر و در شتر تندرو (جماز) حتي به 24 كيلومتر در ساعت مي رسد.
لازم به ذكر است كه علامه جليل متتبع توانا شهيد قاضي طباطبايي در كتاب نفيس « تحقيق اربعين » از تاريخ طبري نقل مي كند كه «ابا بكره » به دستور« بسر بن ارطاه » از كوفه به شام هفت روزه رفت و برگشت.

مراسم دفن سر مطهر
يكي ديگر از موضوعاتي كه به عنوان دليل معتبر و سند قانع كننده، در رابطه با ورود اهل بيت (ع) به كربلا مي تواند مورد استفاده قرار گيرد، جريان دفن سر مقدس امام (ع) در كربلا و ملحق شدن آن به پيكر مطهر است.
طبق اسناد و مدارك ياد شده بازگشت سرهاي مطهر شهيدان به كربلا و پيوستن به پيكرهاي پاك آنان اگر مورد اتفاق نظر و اجماع همه علما و مورخان بزرگ شيعه نباشد، معروف و مشهور بودنش بين آنها قطعي و مسلم است. اهل سنت نيز از اين شهرت بين شيعيان آگاهي دارند و به گفته برخي مويد به عقل و نقل است. و دفن سر مطهر امام حسين (ع) در غير كربلا مورد تاييد بزرگان نيست.
يادآوري 1:
علامه بزرگوار مجلسي، آمدن اهل بيت (ع) به كربلا و مراسم تدفين در كربلا را بعيد مي داند و مي گويد: بنابراين، سر و فلسفه انتخاب و تعيين روز بيستم صفر - نه قبل و نه بعد - براي سنت شدن مراسم سر خاك امام حسين (ع) رفتن و زيارت كردن آن امام چيست؟ نمي دانيم! و موظف نيستيم بدانيم.
از اين بيان دو نكته قابل استفاده است: يكي اين كه اگر آمدن اهل بيت (ع) و برگزاري مراسم تدفين، ثابت و مسلم مي بود، فلسفه زيارت مبهم نبود. ديگر اين كه سنت برگزاري مراسم اربعين، و تجديد خاطره متوفي پس از گذشت چهل روز از درگذشت وي امري رايج و متعارف نبود و گرنه ابهام نمي داشت و نيازي به تفسير و توجيه نمي بود.
يادآوري 2:
سيد جليل ابن طاووس كه در كتاب لهوف، جريان آمدن اهل بيت(ع) در بيستم صفر به كربلا را به عنوان يك حقيقت تاريخي نقل مي كند، در كتاب اقبال با ديده شك و ترديد و استبعاد به اين موضوع مي نگرد ولي از آنجا كه دفن سرهاي مطهر در كربلا و ملحق شدن آنها به بدن هاي طاهر در بيستم صفر به نظرش ثابت و قطعي است، متوسل به نوعي استدلال ظريف و قابل توجه و دقت مي شود و مي گويد:
« آيات قرآن دلالت قطعي بر لحوق سرها به بدن دارد مثل » ولا تحسبن الذين قتلوا في سبيل الله امواتا بل احياء» خدا مي فرمايد: شهيدان زنده اند با اين كه حيات و زندگي بدون سر ممكن نيست. پس بايد سر به بدن ملحق شده باشد تا زندگي و حيات شهيدان كربلا قابل تصور باشد، گر چه ندانيم به چه وسيله به كربلا آورده شد و چگونه به بدن ملحق شد، و شايد تحقيق و اظهار نظر در اين مورد نوعي عدم رعايت ادب و احترام به آن بزرگان باشد.»
اما كساني كه منكر ورود اهل بيت(ع) به كربلا در اولين اربعين بعد از عاشورا هستند و يا با شك و ترديد به اين جريان مي نگرند، در برابر يك پرسش جدي و اساسي قرار دارند، كه پاسخ صحيح آن جز با التزام به ورود اهل بيت(ع) امكان پذير نيست؛ اولين كسي كه به اين پرسش پاسخ صحيح داده، شيخ طوسي است.
با ذكر مقدمه اي به طرح اين پرسش مي پردازيم: به طور مسلم و قطعي تا قبل از واقعه عاشورا، مراسم اربعين يعني بزرگداشت شهيدان يا مردگان، عرفا يا شرعا، رسم نبود. قبل از اسلام بين طوايف عرب و ملت يهود مراسم اربعين از قبيل سر خاك رفتن، اطعام نمودن يا برپايي برنامه هاي سوگواري و عزاداري رسم نبود . در اسلام نيز براي مرگ بزرگاني همچون ابوطالب و خديجه و شهادت بزرگواراني چون حمزه سيد الشهدا، جعفر طيار و ديگران، عملا هيچ گونه اثري از اربعين ديده نشده و از كسي هم نقل نشده است.
اينك پرسش قابل طرح اين است كه در روز بيستم صفر - غير از اربعين بودن - چه اتفاق تازه اي رخ داد كه زيارت امام حسين (ع) با الفاظ خاص و برنامه مخصوص، مستحب و سنت شد، تا آنجا كه يكي از پنج نشانه تشيع خاص و ولاء و ايمان خالص قرار گرفت؟ چنان كه در حديث معروف از امام حسن عسكري (ع) روايت شده است.
به عبارت ديگر پرسشي در اينجا مطرح است كه دقت و تامل شاياني را مي طلبد و آن اين كه در روز بيستم صفر دو برنامه مذهبي ويژه اي برگزار مي شود:
1- زيارت عارفانه امام حسين (ع) .
2- مراسم سوگواري و عزاداري امام حسين (ع) .
با توجه به اين كه، زيارت هاي مخصوص امام (ع) فقط در ايام و ليالي خاص مورد سفارش قرار گرفته است مانند شب هاي جمعه و ماه رجب (كه در ايام شرك و كفر نيز حرمت ويژه اي داشت.) و نيمه شعبان، ليالي قدر، عيدين و عرفه. بنابراين هرگز سراغ نداريم شب و روزي را كه هيچ ويژگي خاصي نداشته باشد ولي تشرف به كربلا و زيارت و تجليل آن بزرگوار در آن ايام يا ليالي مورد سفارش قرار گرفته باشد. بدين جهت برگزاري آيين سوگواري در سال روزي كه هيچ خاطره و حادثه مصيبت باري در آن اتفاق نيفتاده باشد تعجب آور خواهد بود. به ضميمه اين نكته كه روز بيستم صفر هيچ ويژگي خاصي مانند جمعه و عرفه و... ندارد. از اين رو پرسش اساسي اين است كه چرا دو برنامه ياد شده، در روز بيستم صفر مورد توصيه قرار گرفته است؟
البته فراواني ايام زيارات مخصوصه امام حسين (ع) بيانگر اين نكته است كه پيشوايان مذهبي اسلام از هر فرصت مناسبي، براي زنده نگه داشتن خاطره حساس و حيات بخش جريان عاشورا، استفاده مي كردند، بدين سبب در هر روز و شب ويژه و ممتازي كه توجه به خدا و عبادت حضرت حق، شايسته بود، شيعيان و پيروان مخلص خود را به سوي حسين(ع) و كربلايش بسيج مي كردند و با انواع تشويق و توجه سعي مي كردند ياد آن امام مظلوم (ع) در دل ها تازه بماند و نامش بر زبان ها رايج باشد و زمين كربلا و حرم شريفش از حضور زنان و مردان مومن و عارف و با وفا، مملو و آكنده شود. و از اين طريق رسم و سنت مبارزه با ظلم ظالمان - هر چند زير پوشش عنوان مقدس خليفه مسلمين پنهان شده باشند - كه مهمترين هدف و انگيزه قيام و مقاومت خونين و خدايي آن حضرت بود، براي هميشه و همه جا در طول تاريخ و عرض جغرافيا زنده و شاداب، حركت آفرين، پايدار و جاودانه بماند. استحباب موكد زيارت آن بزرگوار در شب هاي جمعه و قدر و عيد فطر و قربان و نيمه شعبان و... حضورا و غيابا، از دور و نزديك، گواه و شاهدي بر اين مدعا است.
در عين حال با اين همه آثار پر بركت زيارات ذكر شده، هيچ مناسبتي - هر چند كوچك و مختصر - وجود ندارد كه زيارت خواندن آن بزرگوار در روز اربعين سنت شود. پس علت و فلسفه استحباب زيارت روز اربعين چه چيزي مي تواند باشد؟ آيا صرف حضور و آمدن جابر بن عبدالله انصاري در آن روز مي تواند علت تاسيس چنين سنتي گردد؟
حاشا؛ هرگز چنين نيست. چرا كه اولا: گر چه جابر شخص محترم و عالم محبوب و شيعه مخلص بود، لكن در بعد سياسي و يا نظامي آن روز هيچ نقش و جايگاه مهمي نداشت؛ آيا زيارت چنين شخصي ممكن است به عنوان يك سنت برجسته و هنر آموزنده در تاريخ ثبت شود و به نام يك عمل قهرمانانه و آموزنده سرمشق براي مبارزان و مجاهدان و ايثارگران و از جان گذشتگان آينده روشن جهان سرخ و خونين تشيع باشد؟
ثانيا: آيا عمل سالگرد اولين زيارت، سابقه و نمونه اي به عنوان الگو و شاهد دارد؟ طبعا هر شهيد و متوفايي، اولين زائر دارد. آيا عاقلانه و قابل قبول است كه چون كسي اولين زيارت را انجام داد، ديگران نيز به تبعيت و پيروي او همه ساله آن روز را به مناسبت تجديد خاطره زيارت آن زائر گرامي بدارند و مراسم با شكوه و مفصلي مانند روز درگذشت يا حتي مفصل تر از آن برپا كنند؟
چرا اولين زيارت پيغمبر اكرم (ص) و ساير امامان (ع) و شهيدان ديگر تاريخ، ثبت و ضبط نشد و گرامي داشت و زيارت مخصوصه آن روز، شيوه و سنت قرار نگرفت؟
آيا اگر امام سجاد (ع) بر فرض، سي و هشتم يا چهل و پنجم و يا پنجاهم، با اهل بيت (ع) به كربلا مي آمدند و سرهاي مطهر را دفن مي كردند و مراسم تدفين را برگزار مي نمودند، باز هم روز اربعين - به مناسبت زيارت جابر - روز برجسته معرفي و مراسم تدفين سرهاي مطهر شهيدان به فراموشي سپرده مي شد؟!
آيا اگر جابر روز سي ام شهادت امام حسين (ع) - دهم صفر - به زيارت مي آمد و امام سجاد (ع) با اهل بيت و سرهاي مطهر، روز چهلم - بيستم صفر - وارد كربلا مي شدند، باز هم ثلاثين - دهم صفر - در مكتب تشيع، روز ممتاز و برجسته اي معرفي شده و اربعين فراموش مي شد؟
آيا اگر جابر روز ديگري - غير از بيستم صفر - به كربلا مي آمد و امام سجاد (ع) اصلا به كربلا نمي آمد - چنان كه بعضي معتقدند - باز هم همان روزي كه جابر به كربلا آمده بود - ثلاثين يا خمسين - در مكتب و مذهب تشيع به عنوان يك سنت موكد ثبت مي شد؟ و آيا در برابر اعتراض غير شيعيان پاسخ و توجيه قابل پذيرش و منطقي داشتيم؟
ثالثا: آمدن جابر به كربلا در روز اربعين ( جدا از ديدار با اهل بيت) توسط كسي قبل از سيد بن طاووس نقل نشده است و تنها اسفرائني كه قبل از سيد مي زيست (متوفاي 604ق.) در مقتل خود نقل نموده است كه جابر در روز اربعين براي زيارت امام حسين (ع) به كربلا آمده و در آنجا با اهل بيت (ع) ديدار كرده است ولي مرحوم سيد بن طاووس و ديگران آمدن جابر« به صورت جداگانه » و بدون ديدار با اهل بيت(ع) را نقل نكرده اند. بنابراين« پذيرش آمدن جابر» و «انكار آمدن اهل بيت(ع)» از نظر تاريخي قابل قبول نيست.

پاسخ صحيح
آيا اربعين و چهلم بودن، به تنهايي مي تواند علت اين مراسم روحاني باشد؟ و آيا آمدن و زيارت جابر به عنوان صحابي معروف يا اولين زائر مي تواند دليل سنت شدن اربعين شود؟ پس رمز و فلسفه حضور بر مرقد مطهر و تربت پاك امام حسين(ع) در روز بيستم صفر و خواندن زيارت اربعين چيست؟
از مطالبي كه تا كنون گفته شده نتيجه مي گيريم كه اين دو دليل نمي تواند رمز و راز عظمت و سنت مراسم اربعين باشد.
پاسخ صحيح و قانع كننده مرحوم شيخ الطائفه (جزاه الله خيرا) طبق نقل شيخ شهر آشوب پرده از راز اين معما مي گشايد و علت واقعي رسم سنت اربعين را مراسم تدفين و برپايي سوگواري و عزاداري و نوحه خواني و تجديد خاطره مصائب جانسوز و جانگداز عاشورا مي داند.
علاوه بر اين روايات معتبر و مستفيضه و شايد متواتره دال بر گريستن آسمان بر عزاداري امام به مدت چهل روز نيز پرده از رمز و راز اين موضوع برمي دارد.

 

منبع: پژوهشكده باقرالعلوم

 

                                              

  • گروه خبری : اخبار مرکز
  • کد خبر : 13856
کلمات کلیدی